بررسی نشانهشناختی سکوت در طراحی لباس بر اساس خوانش سهگانه پیرس از نشانههای بصری
این پژوهش با هدف بررسی نشانهشناختی سکوت در طراحی لباس زنان ایرانی معاصر، تلاش دارد تا از طریق چارچوب سهگانه پیرس آیکن، ایندکس و سمبل سکوت را در سطح نشانههای بصری مورد تحلیل قرار دهد. بخش نظری تحقیق، با اتکا به رویکردهای موردی مانند (شیرین گیلد، آراز فضائلی و مهرنوش شاه حسینی) و فلسفی (از جمله آرای ویتگنشتاین، دریدا و بارت)، زمینه مفهومی سکوت را تبیین کرده و سپس آن را در نظام نشانهشناسی پیرسی بازتعریف میکند. روش تحقیق بهصورت کیفی و با بهرهگیری از رویکرد تحلیل نشانهشناختی بصری طراحی شده است. نمونههای مورد بررسی شامل مجموعهای از طراحیهای لباس مفهومی و معاصر طراحان ایرانی در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی است که از منظر فرم، رنگ، بافت، و ساختار فضایی لباس مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. دادهها بهصورت ترکیبی از مشاهده تصویری، تحلیل تطبیقی، و رمزگشایی از سازههای دیداری جمعآوری و تفسیر شدهاند. در بخش تحلیل مصداقی، آثار سه طراح برجسته معاصر ایرانی شیرین گیلد، آراز فضائلی و مهرنوش شاهحسینی، مورد بررسی نشانهشناختی قرار گرفتند. یافتهها نشان میدهد که این طراحان با بهرهگیری از فرمهای ساده، رنگهای خنثی و حذف تزئینات زائد، زبان بصری سکوت را بهعنوان استراتژیای فرهنگی، زیباییشناختی و حتی سیاسی به کار گرفتهاند. در آثار شیرین گیلد، مینیمالیسم با الهام از پوشش سنتی ایرانی و با حذف نشانههای اغواگر، به زبان سکوت، وقار و کنش انتقادی بدل شده است. طراحیهای فضائلی با بازخوانی عناصر روستایی و حذف زرقوبرقهای تصویری، سکوت را بهمثابه مقاومت فرهنگی و بازتاب هویت زنانه عرضه کردهاند. همچنین آثار مهرنوش شاهحسینی با تلفیق زبان معماری سنتی و طراحی لباس، سکوت را نهفقط در حذف، بلکه در هندسه، ماده و فضا بازآفرینی میکنند. این تحلیل، امکان درک دقیقتری از نقش لباس در بازنمایی هویت زن ایرانی، نظامهای معنابخش اجتماعی، و رابطه میان طراحی، بدن و فرهنگ را فراهم میآورد.
بررسی نقش باززندهسازی فضاهای گمشده در توسعه پایدار شهری با تاکید بر رویکردهای نوین (مطالعه موردی: بازار سنتی کرمان)
در تحقیق حاضر به بررسی نقش باززندهسازی فضاهای گمشده در توسعه پایدار شهری با تاکید بر رویکردهای نوین در بازار سنتی کرمان پرداختهشده است. روش تحقیق از نوع کاربردی و ازلحاظ رویکرد، اکتشافی - تبیینی و شیوه انجام نیز بهصورت آمیخته (کیفی-کمی) است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کارشناسان و خبرگان معماری، گردشگری و میراث فرهنگی و در بخش کمی شامل ساکنین محلی (بومی) اطراف بازارهای سنتی شهر کرمان است؛ که از میان گروه اول به روش گلوله برفی هدفمند تعداد 12 نمونه و از میان گروه دوم به روش تصادفی ساده تعداد 92 نمونه، انتخاب گردید. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات در بخش کیفی از تئوری داده بنیاد و در بخش کمی از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافتههای مبتنی بر نظریه داده بنیاد در بخش کیفی نشان داد، رفتار اطلاعاتی از طریق 7 مؤلفههای شناخت ابعاد فرسودگی و سیر قهقرایی فضاهای گمشده و شناخت منابع و موقعیتهای منطقه، بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی تأثیر میگذارد. تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی نیز موجب باززندهسازی کالبدی، اقتصادی و فرهنگی - اجتماعی فضاهای گمشده میگردد. همچنین، سیاستهای دولت شامل قانونگذاری و اجرا بهعنوان شرایط زمینه و رویکردهای نوین (تکنولوژی) بهعنوان عوامل مداخلهگر بر باززندهسازی فضاهای گمشده تأثیر گذاشته و موجب توسعه اقتصادی، کالبدی و اجتماعی- تاریخی، میگردد. یافتههای کمی حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نیز تأیید کننده یافتههای کیفی است. به طوری که: شناخت ابعاد فرسودگی و سیر قهقرایی فضاهای گمشده اثر معناداری بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی دارد؛ شناخت منابع و موقعیتهای منطقه اثر معناداری بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی دارد؛ تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ رویکردهای نوین اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ سیاستهای دولت اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ باززندهسازی فضاهای گمشده اثر معناداری بر توسعه پایدار شهری دارد.
تحلیل ادراک شهروندان از عرصههای عمومی در فرآیند بازآفرینی بافتهای تاریخی (مطالعه موردی: محله دکان شمس در شهر شوشتر)
تحولات معاصر در حوزه بازآفرینی شهری، نشاندهنده تغییر رویکرد از مداخلات صرفاً کالبدی به نگرشهای جامعنگر و انسانمحور است. در این میان، درک و خوانش ادراکی شهروندان از فضاهای عمومی، نقش کلیدی در موفقیت طرحهای بازآفرینی ایفا میکند. مقاله حاضر با تمرکز بر محله تاریخی دکان شمس در شهر شوشتر، به تحلیل کیفی ادراک شهروندان از عرصههای عمومی پرداخته و با بهرهگیری از روش SWOT و رویکرد تحلیل تفسیری، به بررسی پیوند میان کیفیت فضایی، هویت تاریخی و مشارکت اجتماعی در فرآیند بازآفرینی میپردازد. یافتهها حاکی از آن است که علیرغم وجود ساختار فضایی منسجم، پتانسیلهای تاریخی و سرزندگی عملکردی، محله دکان شمس با چالشهایی نظیر فرسودگی کالبدی، اغتشاش بصری، کمبود فضاهای عمومی با کیفیت و تهدید هویت معماری مواجه است. ادراک منفی شهروندان از این فضاها، منجر به کاهش حس تعلق و مشارکت شده است. در مقابل، ذهنیت مثبت نسبت به بناهای تاریخی، تجربه زیسته در فضاهای جمعی و تمایل ساکنان به احیای محله، نشاندهنده ظرفیت بالای بازآفرینی مشارکتی است. این مقاله پیشنهاد میکند که با بهرهگیری از اصول طراحی زمینهگرا، ارتقای کیفی فضاهای عمومی، ساماندهی ورودیها و مسیرهای پیاده، و تقویت رویکردهای مشارکتی، میتوان تصویر ذهنی مثبت ساکنان را احیا و فرآیند بازآفرینی را در مسیری پایدار هدایت کرد.
تبیین مدل مسکن هوشمند بغداد جهت بهینه سازی مصرف انرژی
هدف این پژوهش، تبیین و تدوین مدل مسکن هوشمند در شهر بغداد بهمنظور بهینهسازی مصرف انرژی با بهرهگیری از فناوریهای نوین میباشد. این تحقیق به روش پیمایشی و با رویکرد کمّی انجام شده است. ابتدا مؤلفههای مؤثر بر مسکن هوشمند با استفاده از مرور ادبیات شناسایی شده و سپس با تدوین پرسشنامه و توزیع آن میان 200 نفر از ساکنان و کارشناسان معماری در مناطق المنصور و الجادریه، دادههای مورد نیاز جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار LISREL و روش معادلات ساختاری تحلیل شدند. اعتبار ابزار با آلفای کرونباخ و روایی سازهای تأیید شد. نتایج نشان داد چهار عامل اصلی در تبیین مسکن هوشمند در بغداد نقش دارند: عامل روانی با بار عاملی 0.71 بیشترین تأثیر را داشته و ابعاد امنیت و آرامش را شامل میشود؛ عامل زیستمحیطی با بار عاملی 0.62 در رتبه دوم قرار دارد و بر بهینهسازی مصرف انرژی و فضای سبز تأکید دارد؛ عامل اقتصادی با بار عاملی 0.59 شامل کاهش هزینههای نگهداری و استفاده از مصالح نوین است؛ و عامل فیزیکی با بار عاملی 0.53 کمترین تأثیر را دارد و بر عناصر کالبدی و تأسیسات ساختمانی تمرکز دارد. مدل نهایی نشان داد مؤلفههای نرمافزاری و ذهنی نظیر روانی و زیستمحیطی، در درک ساکنان از مفهوم مسکن هوشمند تأثیر بیشتری نسبت به مؤلفههای کالبدی دارند. لذا در سیاستگذاریهای توسعه مسکن هوشمند، اولویت باید بر ارتقای امنیت روانی و شرایط محیطی قرار گیرد.
بررسی و تبیین تاثیر اقلیم بر تیپولوژی مسکن دوره ی پهلوی در شهر تهران ( مورد مطالعه منطقه یک )
مقاله حاضر به بررسی تأثیرات عمیق معماری دوره پهلوی (۱۹۲۵-۱۹۷۹) بر سیمای شهری تهران میپردازد. این پژوهش نشان میدهد که سیاستهای مدرنیزاسیون در این دوره منجر به دگرگونی بنیادین در معماری تهران شد، به طوری که شاهد انتقال از سبکهای سنتی درونگرا به الگوهای مدرن برونگرا بودیم. در دوره پهلوی اول (۱۹۲۵-۱۹۴۱)، با وجود حفظ برخی عناصر معماری سنتی، ساختارهای شهری عمدتاً تحت تأثیر الگوهای غربی شکل گرفتند. این روند در دوره پهلوی دوم (۱۹۴۱-۱۹۷۹) با شدت بیشتری ادامه یافت و منجر به ظهور ساختمانهای مدرن با ویژگیهای بینالمللی شد. هرچند این تحولات باعث توسعه زیرساختهای شهری و رشد اقتصادی گردید، اما پیامدهای منفی قابل توجهی نیز به همراه داشت، از جمله تخریب بافتهای تاریخی، ایجاد گسست در هویت معماری و بروز تنشهای اجتماعی. مقاله بر این نکته تأکید دارد که درک کامل این دوره مستلزم بررسی همهجانبه ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تأثیرگذار بر معماری است. یافتههای این پژوهش میتواند چارچوبی ارزشمند برای تحلیل تحولات معماری معاصر ایران فراهم آورد.
تحلیل سازهای و ارزششناسی نیارش معماری گنبد سلطانیه: بررسی مداخلات مرمتی با استفاده از مدلسازی عددی و تحلیل المانهای محدود عنوان کوتاه: تحلیل سازهای و ارزششناسی گنبد سلطانیه
این پژوهش به تحلیل نیارش (ترکیب سازه و هنر) گنبد سلطانیه (زنجان، ساخته ۱۳۰۲میلادی) به عنوان شاهکار معماری ایلخانی، با تمرکز بر تأثیر مداخله حفاظتی رینگ بتنی بر پایداری سازه و ارزشهای ملموس و ناملموس آن میپردازد. پرسشهای اصلی پژوهش عبارتنداز: تأثیر رینگ بتنی بر رفتار سازه، نقش تحلیل نیارشی در درک ارزشها، و درسهای آموخته برای حفاظت آثار تاریخی. در روش تحقیق مورد استفاده با اتکا به سه رکن نظری (نیارش تاریخی، ارزششناسی میراث، مهندسی سازههای تاریخی)، از روشهای ترکیبی شامل تحلیلهای تاریخی، مدلسازی عددی با نرمافزارABAQUS، و بازدیدهای میدانی (اندازهگیری، مستندسازی وضعیت فعلی) استفاده شده است. دادهها از مستندات موجود و مشاهدات عینی گردآوری گردید. یافتههای کلیدی پژوهش نشاندهنده 1- پایداری ذاتی: طراحی اولیه گنبد، مبتنی بر اصول نیارش دقیق، از پایداری بالایی تحت بارهای ثقلی برخوردار است و بهخوبی بارها را توزیع میکند، 2- تأثیر محدود رینگ بتنی در ثقل: مداخله رینگ بتنی تأثیر قابلتوجهی بر بهبود عملکرد سازه در برابر بار ثقلی ندارد. 3- تأثیر منفی رینگ بتنی در زلزله: در برابر نیروهای لرزهای، رینگ بتنی با محدود کردن انعطاف طبیعی گنبد، میتواند منجر به ایجاد آسیبهای جدید شود. 4- ضرورت تحلیل دقیق پیش از مداخله: یافتهها بر لزوم انجام تحلیلهای سازهای دقیق پیش از هر مداخله مرمتی و انتخاب روشهایی با کمترین تأثیر منفی بر پایداری و اصالت بنا تأکید دارند. به طورکلی این پژوهش نشان میدهد گنبد سلطانیه در برابر بار ثقلی عملکرد مطلوبی دارد، اما مداخلات مرمتی نامناسب (مانند رینگ بتنی) میتواند آسیبپذیری آن در برابر زلزله را افزایش دهد. استفاده از شبیهسازیهای پیشرفته ABAQUS به عنوان نوآوری این تحقیق، امکان تحلیل دقیقتر رفتار سازه و تأثیر مداخلات را فراهم کرده و چارچوبی برای ارزیابی انتقادی رویکردهای مرمتی گذشته a
گنبد سلطانیه در استان زنجان، یکی از مهمترین و شاخصترین آثار معماری دوره ایلخانی است که در سال ۱۳۰۲ میلادی به دستور سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در شهر سلطانیه ساخته شد. این گنبد نهتنها نماد عظمت و شکوه معماری اسلامی در دوران ایلخانی است، بلکه به واسطه ترکیب هوشمندانه عناصر معماری ایرانی و نوآوریهای فنی، به الگویی برای آثار معماری بعد از خود بدل شده است. هدف اصلی این پژوهش، تحلیل نیارش گنبد سلطانیه با تمرکز بر تأثیر مداخلات حفاظتی، بهویژه رینگ بتنی، بر پایداری سازهای و بازخوانی ارزشهای ملموس و ناملموس آن در معماری دوره ایلخانی است. برای نیل به این هدف، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوالات است: تأثیر مداخله رینگ بتنی بر رفتار سازهای گنبد سلطانیه چیست؟ چگونه تحلیل نیارشی و مدلسازی سازهای میتواند به درک بهتر ارزشهای ملموس و ناملموس معماری گنبد سلطانیه کمک کند؟ چه درسهایی میتوان از تجربه مداخلات حفاظتی گنبد سلطانیه برای حفاظت از سایر آثار تاریخی استخراج کرد؟ این پژوهش با ترکیب روشهای تحلیلی، مدلسازی عددی و بررسیهای تاریخی، به دنبال ارائه پاسخی جامع به سؤالات مذکور است. نتایج این تحقیق، علاوه بر افزایش دانش در زمینه حفاظت از میراث معماری، میتواند به بهبود سیاستها و روشهای حفاظتی در ایران و جهان کمک کند. این پژوهش بر پایه سه رکن اصلی نظری الف- نیارش در معماری تاریخی ایران (ترکیب سازه و هنر)، ب- ارزششناسی میراث فرهنگی (ملموس و ناملموس) و ج- مهندسی سازههای تاریخی (رفتار پوستههای گنبدی و حفاظت سازگار) استوار است. تمامی دادههای مورد استفاده در این تحقیق، شامل نقشههای معماری و گزارشهای فنی، از طریق مستندات موجود و بازدیدهای میدانی جمعآوری شد. بازدیدهای میدانی شامل اندازهگیریهای دقیق ابعاد گنبد، ثبت وضعیت کنونی اجزای سازهای، و ثبت تصاویر از بنا بود. همچنین، برای انجام تحلیلهای عددی و مدلسازی، از نرمافزار ABAQUS استفاده شد که بهطور تخصصی برای شبیهسازی رفتار سازهای و تحلیلهای عددی پیچیده مناسب است. در این تحقیق، مدلسازی عددی گنبد سلطانیه در برابر بارهای مختلف با استفاده از نرمافزار ABAQUS بهمنظور بررسی رفتار سازهای آن و تأثیر مداخله رینگ بتنی صورت گرفت. نتایج حاصل از این تحلیلها، شامل تأثیر این مداخله بر توزیع تنشها و تغییرات کرنشها، بهطور ویژه بررسی شدند. این نتایج بر اساس دادههای میدانی و مستندات تاریخی با یکدیگر مقایسه شدند و تأثیرات مداخله رینگ بتنی بر پایداری سازهای گنبد سلطانیه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان میدهد که طراحی اولیه گنبد سلطانیه، بهدلیل بهرهگیری از اصول دقیق نیارش، از پایداری بالایی برخوردار است. مداخلات حفاظتی گذشته، بهویژه استفاده از رینگ بتنی، در شرایط ثقلی تأثیر چندانی بر بهبود عملکرد سازهای نداشته، اما در مواجهه با نیروهای لرزهای میتواند منجر به ایجاد آسیبهای جدید شود. این یافتهها تأکید میکنند که در مداخلات مرمتی بناهای تاریخی، باید تحلیلهای سازهای دقیقتری انجام شود و از روشهایی بهره گرفته شود که کمترین تأثیر منفی را بر پایداری و اصالت بنا داشته باشند. مطالعات آینده میتوانند درک عمیقتری از چالشهای سازهای و مرمتی گنبد سلطانیه ارائه دهند و به بهینهسازی روشهای حفاظتی برای این میراث جهانی کمک کنند. نتایج این تحقیق بهطور کامل فرضیات مطرحشده در آغاز تحقیق را تأیید میکند. گنبد سلطانیه با توجه به طراحی هندسی و ویژگیهای مصالح خود، تحت بارهای ثقلی معمولی بهخوبی قادر به تحمل بارها و توزیع آنها است. همچنین فرضیهای که در آن تأکید بر عدم تأثیر قابلتوجه رینگ بتنی بر عملکرد گنبد در برابر بارهای ثقلی بود، تایید شد. در زمینه بارهای لرزهای، تحلیلها نشان دادند که حضور رینگ بتنی میتواند در شرایط لرزهای اثر منفی داشته باشد و مانع از انعطاف طبیعی گنبد شود. این امر بر اهمیت طراحی مداخلات حفاظتی مناسب در برابر بارهای دینامیکی تأکید دارد. در مجموع، تفسیر یافتههای این پژوهش به وضوح نشان میدهند که گنبد سلطانیه بهعنوان یک شاهکار معماری اسلامی، در پاسخ به بارهای ثقلی عملکرد خوبی دارد، اما در برابر نیروهای لرزهای بهویژه با حضور مداخلات مرمتی غیرمؤثر همچون کلاف کشی بتنی، دچار مشکلاتی میشود. این یافتهها علاوه بر ارائه اطلاعات دقیقتر در مورد رفتار سازهای گنبد، گامی مهم در جهت ارزیابی و نقد رویکردهای مرمتی در گذشته به شمار میروند. یکی از مهمترین نوآوریهای این تحقیق، استفاده از شبیهسازیهای پیشرفته برای مدلسازی رفتار گنبد در شرایط مختلف و ارائه تحلیلهای دقیقتر از اثرات مداخلات مرمتی است. این تحلیلها به پژوهشگران و متخصصان مرمت کمک میکند که در آینده مداخلات حفاظتی و مقاومسازی را با دقت بیشتری انجام دهند و از آسیبهای احتمالی جلوگیری کنند.
و بهینهسازی روشهای حفاظتی آینده برای این میراث جهانی و آثار مشابه ارائه میدهد. نتایج بر ضرورت تلفیق دانش مرمت سنتی و مهندسی نوین برای حفاظت پایدار تأکید دارند.
نقش عنصر زمان در رابطه میان هنر منسوجات و تکنولوژی
این مقاله به بررسی نقش زمان در تکوین هنر منسوجات پرداخته و تأثیر آن را بر تحول سبکها، تکنیکها و الگوهای هنری در طول تاریخ تحلیل میکند. زمان بهعنوان عاملی کلیدی، نهتنها در شکلگیری هنر منسوجات، بلکه در تعامل آن با تغییرات فرهنگی، اجتماعی و فناورانه نقش داشته است. با گذر زمان، این هنر از روشهای سنتی مانند بافندگی و رنگرزی دستی به سمت تکنیکهای نوین نظیر چاپ دیجیتال، پارچههای هوشمند و طراحی کامپیوتری حرکت کرده است. این مقاله نشان میدهد که فناوری چگونه بهعنوان محرکی برای نوآوری، هنر منسوجات را متحول کرده و درعینحال به حفظ ارزشهای سنتی آن کمک نموده است. نتایج این مطالعه تأکید میکند که درک بُعد زمان در هنر منسوجات، به شفافتر شدن روند تکاملی آن کمک کرده و ارتباطی میان گذشته، حال و آینده برقرار میکند. همچنین، همزیستی پویای هنر و فناوری، زمینههای جدیدی را برای خلاقیت و نوآوری در این حوزه فراهم ساخته است. در نهایت، این مقاله بر اهمیت استمرار تعامل میان هنر و تکنولوژی تأکید دارد و چشماندازی نوین برای آینده هنر منسوجات ترسیم میکند.
وقتی جهان وارد شهر میشود: بازخوانی جهانی شدن فرهنگ از لنز جامعه شناسی شهری
فرآیند جهانی شدن فرهنگ، به عنوان یکی از شاخصههای اصلی تحولات معاصر، نقش مهمی در بازتعریف مرزهای فرهنگی، هویتهای جمعی و مناسبات اجتماعی در فضاهای شهری ایفا میکند. این مقاله با بهرهگیری از دیدگاههای نظریهپردازانی چون گیدنز، رابرتسون، آپادورای، تامیلسون و دیگران، به بررسی چگونگی تأثیر جهانی شدن فرهنگ بر شهر و زندگی شهری از لنز جامعه شناسی شهری میپردازد. ضمن مرور مبانی نظری و مطالعات پیشین، مقاله به تبیین فرصتها و چالشهای فرهنگی ناشی از جهانی شدن در بسترهای شهری میپردازد و پیامدهای آن را در سطوح هویتی، اجتماعی، اقتصادی و فضایی تحلیل میکند. هدف این پژوهش، واکاوی ابعاد نظری و کاربردی جهانی شدن فرهنگ در بافت شهری است. تمرکز اصلی بر شناسایی فرصتها و چالشهای فرهنگی این فرآیند در شهرها و نیز بررسی تأثیرات آن بر هویت، سبک زندگی، ساختار اجتماعی و پویایی فضایی در بستر جهانی شدن است. پژوهش حاضر سعی دارد با تلفیق دیدگاههای نظری و شواهد تجربی، درک جامعی از روابط میان جهانی شدن و فرهنگ شهری ارائه دهد. روش تحقیق بر حسب هدف کاربردی- توسعهای و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی- تحلیلی است که در بخش تحلیلی از نوع اکتشافی میباشد و با بهره گیری از منابع کتابخانهای، اسناد علمی انجام شده است. این پژوهش همچنین از روش کیفی با رویکرد تحلیلی- تفسیری بهره میگیرد. دادهها از طریق مرور نظامند متون نظری، مطالعات پیشین و تحلیل محتوای آثار نظریه پردازان کلیدی در حوزه جهانی شدن فرهنگ گردآوری شده اند. همچنین به منظور غنای بحث، از تحلیل موردی نمونههایی از تجلیات فرهنگ جهانی در شهرها نیز استفاده شده است تا ابعاد نظری مقاله با شواهد تجربی پیوند یابد. این ترکیب روشی، امکان تحلیل جامع تر فرآیندها و پیامدهای جهانی شدن فرهنگ در فضاهای شهری را فراهم میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که از لنز جامعه شناسی شهری، تأثیرات فرآیندهای جهانی شدن فرهنگ در بستر شهرها را میتوان به سه محور کلیدی "شهر به مثابه میدان تنش و بازآقرینی فرهنگی"، "کنشگری فرهنگی شهروندان در مواجه با جهانی شدن" و "ضرورت بازاندیشی در سیاست گذاری شهری" خلاصه کرد. بر اساس این یافته ها، همانطور که جهانی شدن در صورت فقدان آمادگی اجتماعی و نهادی، ممکن است زمینهساز گسستهای فرهنگی، بحرانهای هویتی و افزایش نابرابریهای شهری شود، در عین حال میتواند به گسترش تبادل فرهنگی، شکوفایی صنایع خلاق، و تقویت هویتهای محلی بیانجامد. در نتیجه سیاستگذاری شهری در این میان نقشی کلیدی دارد.
دربارهی مجله
تجلی هنر در معماری و شهرسازی یک نشریه علمی-پژوهشی میانرشتهای است که به بررسی تقاطع میان بیان هنری و محیط ساختهشده اختصاص دارد. این نشریه بستری بینالمللی برای دانشمندان، معماران، مهندسان شهرسازی، طراحان، هنرمندان و پژوهشگران فراهم میکند تا مطالعات، بینشها و رویکردهای نوآورانه خود را که موجب غنیسازی و توسعه رشتههای معماری و شهرسازی میشود، ارائه دهند. این نشریه به صورت فصلنامه منتشر میشود و هر شماره شامل مقالات، مطالعات موردی، نقدها و مقالات تحلیلی است که به پر کردن شکاف میان نظریههای هنری و کاربردهای عملی در معماری و طراحی میپردازد و به رویکردی یکپارچه در طراحی، کارکرد، زیباییشناسی و تجربه انسانی در فضاهای ساختهشده میپردازد.