مقایسه سیستم سنتی و پوستههای صاف از نظر مدتزمان ساخت و هزینه در ساختمانهای مسکونی
هدف این پژوهش مقایسه عملکرد سازهای، زمان اجرا و هزینه ساخت در سیستمهای سنتی و سیستمهای پوستهای صاف در ساختمانهای مسکونی است. این پژوهش به روش توصیفی–تحلیلی انجام شده و دادهها از طریق تحلیل عددی غیرخطی با نرمافزار Abaqus و بررسی میدانی محدود بهدست آمدهاند. مدلسازی شامل یک ساختمان بنایی سهطبقه و یک سیستم پوستهای با ضخامت ۷ تا ۱۰ سانتیمتر بوده است. همچنین برای مقایسه هزینه ساخت از فهرستبها و روش متره مهندسی استفاده شده و تحلیل رفتار لرزهای با بهرهگیری از مدلسازی ایزولاسیون اصطکاکی و استاندارد 2800 انجام شده است. در ادامه، بارگذاری حرارتی، خواص بتن C25، ویژگیهای زمین و فرایند ساخت اسکلت فلزی پوستهای نیز مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. نتایج نشان داد سیستم سنتی به دلیل وزن بالا، ضخامت زیاد دیوارها و ضعف در مقاومت کششی و برشی، عملکرد مناسبی در برابر نیروهای لرزهای ندارد. در مقابل، سیستم پوستهای با بهرهگیری از بتن مسلح، شکلپذیری بالاتر و ضخامت کم، مقاومت مطلوبی ارائه داد. تحلیلها نشان داد که در شرایط آتشسوزی، سازه سنتی طی کمتر از ۱۰ دقیقه ناپایدار میشود، در حالیکه سیستم پوستهای بهدلیل محصورشدگی بتن در ستونها و افزایش مقاومت کمانشی عملکرد بهتری دارد. از نظر اقتصادی، مصرف فولاد در سیستم پوستهای حدود ۵۵٪ کمتر از سازه فولادی و هزینه ساخت آن در مقایسه با سازه سنتی حدود ۳۵٪ کمتر گزارش شد. همچنین اتصالات با سختکننده قطری حدود ۳۰٪ بارپذیری بیشتری نسبت به سختکنندههای موازی نشان دادند. نتایج تحقیق نشان میدهد که سیستم پوستهای از نظر مقاومت لرزهای، رفتار حرارتی، صرفهجویی در مصالح و کاهش هزینه ساخت، گزینهای مناسبتر نسبت به سیستم سنتی است. همچنین بهکارگیری اتصالات مناسب، طراحی همگن پوستهها و استفاده از تحلیل غیرخطی میتواند ایمنی سازه و پایداری آن را بهطور چشمگیری افزایش دهد.
مطالعه و شناسایی دانش گیاهی در حفاظت آثار تاریخی براساس فرهنگ جهانگیری (سده 11 هجری قمری)
کتاب "فرهنگ جهانگیری" اثر انجو شیرازی، یکی از منابع ماندگار فرهنگی، تاریخی و علمی سده 11 هجری قمری است که حاوی اطلاعات گستردهای درباره گیاهان و کاربردهای متنوع آنها در زندگی روزمره و درمان سنتی است. این پژوهش با بهره گیری از ویراستاری عفیفی به تحلیل جامع و طبقه بندی گیاهان مطرح شده در این کتاب پرداخته شده است. هدف، در این واکاوی با دامنه گسترده پیش رو، دستیابی به شناسایی و کاربرد گیاهان مرتبط با حوزه حفاظت شامل حفاظت فیزیکی، شیمیایی و زیستی در" فرهنگ جهانگیری" است که مورد بررسی قرار گرفته است این پژوهش از نظر نتایج، کاربردی است و دادههای پژوهش به صورت کتابخانهای و اسنادی است. علاوه بر شناسایی گیاهان مرتبط با حفاظت آثار کاغذی، وجود لهجه، گویش و اسامی متعدد در یک سرزمین، از یک سو و تشابهات واژهها در بین دو یا چند کشور و سرزمین، از سویی دیگر، موجب این امر شده که برخی از کلمات، واژهها و جملات، در ظاهر با یکدیگر متفاوت امّا در بطن، یکی باشد. مانند کلمه"آزاد"، که به نام های"سرو"،"سوسن"،"ارژن"و "بادام درختی" نامیده میشود. و یا"مشکدانه"، که به تازی،"سُعد"، به هندی،"موته" گفته میشود و نیز، "آنسته" هم خوانده میشود. دانش مربوط به این تشابهات پنهان واژه ها، میتواند کاربرد گیاه، نامهای مختلف در مکانهای متفاوت، پژوهشگر را در استفاده از آنها در حوزه حفاظت بخوبی یاری کند.
ارزیابی نقش مصالح باکیفیت و پایدار در کاهش هزینههای ساخت و نگهداری ساختمانهای سبز
هدف این پژوهش ارزیابی تأثیر سیستمهای نمای دوپوسته و کامپوزیتهای بتن هیبریدی سبز (HP-G-HyFRC) بر کاهش هزینههای ساخت و نگهداری و مصرف انرژی در ساختمانهای سبز است. این پژوهش با استفاده از مدلسازی انرژی در نرمافزار COMFEN5 و تحلیل چرخه عمر (LCA) انجام شد. پنج سناریوی مختلف شامل ترکیب نمای جامد (SW)، نمای دوپوسته (DSF)، شیشه تکجداره (SG)، شیشه دوجداره (DG) و عایق پلیاستایرن انبساطی (EP) مورد بررسی قرار گرفت. واحد عملکرد شامل یک اتاق خواب استاندارد بود و شاخصهایی مانند مصرف انرژی سرمایشی، انتشار CO₂، ضریب انتقال حرارت (U-factor) و انرژی دربرداشته در تولید مواد اندازهگیری شد. ویژگیهای مکانیکی کامپوزیتها نیز از طریق آزمایشهای خمشی بررسی گردید. یافتهها نشان داد سیستم DSF مصرف انرژی سرمایشی را نسبت به SW به میزان 10.6% کاهش میدهد. ترکیب DSF+DG منجر به کاهش 18% مصرف انرژی نسبت به حالت پایه (SW+SG) شد. افزودن EP در DSF موجب کاهش اضافی 14% انرژی گردید. با وجود افزایش انرژی دربرداشته HP-G-HyFRC نسبت به بتن معمولی، انتشار CO₂ در سیستم DSF حدود 16% کمتر بود که ناشی از استفاده از سرباره و خاکستر بادی بهعنوان جایگزین سیمان است. نتایج مکانیکی نیز نشان داد که DSF سختی و داکتیلیته بالاتری نسبت به نمای جامد دارد. پژوهش حاضر نشان میدهد که ترکیب سیستم نمای دوپوسته با کامپوزیتهای بتن هیبریدی سبز میتواند بهطور مؤثر مصرف انرژی، انتشار آلایندهها و هزینههای نگهداری را کاهش داده و عملکرد حرارتی و دوام ساختمانهای سبز را بهبود دهد. استفاده از مصالح پایدار مبتنی بر مواد زائد صنعتی علاوه بر مزایای محیطی، از نظر اقتصادی نیز در بلندمدت بهصرفه است.
بهرهمندی از اقلیم و محیط بر نوآوری هنری (با تکیه بر هنر منطقه کوزهکنان)
وضع جغرافیایی در هر هنری که سابقهای طولانی در سرزمینی دارد، بهعنوان یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار شناخته میشود. هنر، زادهی نیازهای عملی و معنوی انسان است و وجود منابع طبیعی نقش بسزایی در شکلگیری و رشد آن دارد. کوزهکنان، منطقهای تاریخی در استان آذربایجان شرقی و در فاصلهی ده کیلومتری شهر شبستر است. این منطقه مهد هنر سفالگری بوده و از گذشتههای دور، این صنعت بهصورت خانوادگی و حرفهای در آن رواج داشته است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی–تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به شیوهی کتابخانهای و میدانی انجام گرفته است. دادهها از طریق مشاهدهی مستقیم، بازدید از کارگاهها و محوطههای سفالگری، بررسی آثار کشفشده و تولیدات معاصر، و نیز مراجعه به اسناد و منابع میراث فرهنگی شبستر گردآوری شدهاند. هدف از این پژوهش، شناخت هنر سفالگری در منطقهی کوزهکنان، یکی از نواحی شهرستان شبستر در استان آذربایجان شرقی است؛ منطقهای که با وجود پیشینهی غنی خود، در مقایسه با سایر شهرهای سفالخیز کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که هنر سفالگری در کوزهکنان در مسیر کاربردهای روزمره و به طبیعیترین شکل ممکن به حیات خود ادامه داده است. تولید سفال در این منطقه بهصورت خودجوش، بر اساس نیازها و سلیقههای مردم انجام میگرفت و تنوع در شکل و کاربرد ظروف، نشان از پویایی و گستردگی این هنر دارد. استادکاران مجرب در کارگاههای سنتی کوزهکنان، سفالگری را نه تنها بهعنوان یک شغل بلکه بهعنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی خود میدانستند. ظروف سفالی تولیدشده در این منطقه، بیانگر غنای مواد اولیه، دقت در انتخاب مصالح و ظرافت دست هنرمندان آن است؛ آثاری که با سادگی، طبیعی بودن و اصالت خود، جلوهای خاص به هنر محلی بخشیدهاند. بررسی سفالهای کشفشده از دوران گذشته نیز نشان میدهد که همانند دیگر مراکز سفالگری شمالغرب ایران، از نقشمایههای گیاهی، حیوانی و هندسی در تزئینات استفاده میشده است، با این تفاوت که بیشتر سفالهای کوزهکنان ساده، بیلعاب و با کارکردهای کاربردی ساخته شدهاند.
مکانیابی بهینه مدارس با رویکرد کاهش خطرپذیری: تلفیق GIS و روشهای تصمیمگیری چندمعیاره
هدف پژوهش ارائه یک الگوی جامع برای مکانیابی ایمن مدارس در برابر مخاطرات طبیعی با بهرهگیری از ترکیب GIS و روشهای تصمیمگیری چندمعیاره است. این مطالعه ماهیت توصیفی–تحلیلی داشته و بر پایه رویکرد چندمعیاره انجام شد. دادهها از طریق پرسشنامه مقایسات زوجی ANP میان ۳۵ خبره معماری، شهرسازی و مدیریت بحران گردآوری گردید. پس از اعتبارسنجی دادهها با آزمونهای KMO و بارتلت و تحلیلهای EFA و CFA، وزن معیارها با ANP تعیین شد. سپس معیارهای تأییدشده وارد مدل TOPSIS گردید و بلوکهای شهری نوشهر رتبهبندی شدند. در مرحله نهایی، نتایج در محیط GIS تلفیق و نقشههای اولویت مکانی مدارس تولید شد. نتایج نشان داد شاخص KMO برابر ۰٫۶۴ و آزمون بارتلت در سطح کمتر از ۰٫۰۱ معنادار بود که کفایت دادهها برای تحلیل عاملی را تأیید کرد. تحلیل همبستگی پیرسون بین عوامل اصلی نشان داد رابطه خطی معناداری وجود ندارد (p=0.34). تحلیل عاملی اکتشافی دو عامل با بارهای عاملی قابل قبول استخراج کرد. مدل TOPSIS نشان داد بلوک A (۰٫۷۳۳۶) و بلوک D (۰٫۷۲۲۰) بالاترین اولویت را دارند، در حالی که بلوک B (۰٫۲۰۳۲) در پایینترین رتبه قرار گرفت. همچنین تحلیل GIS وجود خوشهبندی فضایی معنادار در توزیع امتیازات TOPSIS را تأیید کرد. نتایج تأکید میکند که انتخاب مکان مدارس باید فراتر از یک تصمیم کالبدی باشد و بهطور همزمان معیارهای فضایی، جمعیتی و معماری را در نظر گیرد. ترکیب GIS و مدلهای چندمعیاره توانست تصویر دقیقی از اولویتهای مکانی شهر نوشهر ارائه دهد و الگویی کاربردی برای طراحی مدارس تابآور فراهم آورد که میتواند مبنایی برای ارتقای ایمنی و کیفیت فضاهای آموزشی باشد.
واکاوی تأثیرات عوامل کالبدی در شکلگیری مکان سوم؛ مطالعهی تطبیقی بازار تاریخی و مجتمع تجاری لالهپارک تبریز
هدف پژوهش، بررسی نقش و تأثیر عوامل کالبدی شامل معماری فضا، گستردگی و هارمونی، اصول زیباشناسی، عملکرد فضایی و ابعاد اجتماعی در شکلگیری مکان سوم با تأکید بر مطالعهی تطبیقی بازار تاریخی و مجتمع تجاری لالهپارک تبریز است. این پژوهش توصیفی–همبستگی بوده و جامعهی آماری آن شامل کلیهی بازدیدکنندگان غیرشاغل محوطهی کافهها و رستورانهای دو فضای یادشده است. نمونهای متشکل از ۴۰۰ نفر (۲۰۰ نفر از هر مکان) به روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شد. دادهها با پرسشنامهی محققساخته متشکل از پنج بعد کالبدی گردآوری گردید و روایی و پایایی آن از طریق تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ تأیید شد. تحلیل دادهها با نرمافزار SmartPLS و رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج تحلیل مدل نشان داد تمامی ابعاد کالبدی بررسیشده دارای تأثیر معنادار بر شکلگیری مکان سوم هستند (ضرایب معناداری بالاتر از 0.5). مؤلفههای معماری فضا (0.731)، گستردگی و هارمونی (0.622)، اصول زیباشناسی (0.516)، ابعاد عملکردی (0.594) و ابعاد اجتماعی (0.563) بهطور همافزا بر خلق فضایی اجتماعپذیر، دلپذیر و دارای حس تعلق مؤثرند. این نتایج تأییدکنندهی نقش کالبد فضا در ارتقای تجربهی اجتماعی و پایداری فرهنگی شهروندان است. مطالعهی حاضر بیانگر آن است که طراحی کالبدی هوشمندانه و هماهنگ میتواند مکانهایی با ویژگیهای مکان سوم خلق کند؛ مکانهایی که تعاملات اجتماعی، هویت فرهنگی و سرزندگی شهری را تقویت میکنند. پیشنهاد میشود در طراحی و مدیریت فضاهای عمومی شهری، پیوند میان عوامل کالبدی و اجتماعی بهطور نظاممند مدنظر قرار گیرد.
بازخوانی فرم، فضا و فرآیند طراحی در خانههای مسکونی تهران در دهههای 1330 تا 1350 خورشیدی
معماری کنونی ایران یا معماری معاصر ایران مسیر پر فراز و نشیبی را در طی بیش از یک صد سال اخیر در سیر تکوین و توسعه خود پیموده است. بروز و نمود متنوع شکلی معماری معاصر تناقضات و پیچیدگیهای فراوانی را جهت شناخت معماری این دوره پیش روی ما قرار میدهد.معماری معاصر ایران به ویژه در تهران در دهههای 30تا50 خورشیدی دستخوش دگرگونیهای ماهیتی و هویتی شده است. این پژوهش تلاش میکند که فرم و فضا را در فرآیند طراحی خانههای مسکونی دهههای 30 تا50خورشیدی در تهران را باز خوانی نماید و با نگاهی عمیق به معماری معاصر ایران و بویژه تهران جریانات و گفتمانهای این دوره را باز نمایی کند. پرسش اصلی چنین بوده است: رویکرد اصلی معماران نسل سوم در فرآیند طراحی مسکن مسکونی چه بوده است؟ در بخش اول از روش مطالعه موردی و روش تفسیری- تحلیلی بهره گرفته و در بخش دوم از روش بررسی اسناد و مدارک (روش اسنادی) و روش توصیفی استفاده شد. شیوه گردآوری اطلاعات در بخش اول گردآوری اطلاعات از نمونههای موردی است و شیوه گردآوری اطلاعات در بخش دوم استفاده از اسناد و مدارک (کتاب ها، پژوهش ها، و مقالات و...) میباشد. روش تجریه و تحلیل در این پژوهش تفسیری- تحلیلی میباشد. نتایج نشان داد که دگرگونی پارادایمهای طراحی معماری و نیز دگرگونی عوامل تاثیر گذار بر شکل گیری معماری از یک سو و گرایش به هنر تودهای از دیگر سو اثر معماری و دگرگونی عوامل در روند شکل گیری اندیشه در فرآیند طراحی مشاهده میشود. شاخصه ساخت شناسی معماری بناهای مسکونی در دهه 30 شاخصه مدرن و در دهه 40 شاخصه مدرنیسم عالی، سر درگمی در یک سبک معماری و در دهه 50 مولفههای استفاده از هندسه ایرانی- اسلامی ذیل شاخصه سنت گرا بود.
خوانش نگارههای آثار معماری هخامنشی بر پایه نظریه کهنالگوی یونگ
معماری بخش برجستهای از تاریخ هنر ایران میباشد که همواره مورد توجه بوده و شاهکارهای ارزشمندی از این هنر به جای مانده است. معماری هخامنشی از درخشانترین دورههای معماری سرزمین ایران است. این معماری با نگارههای ارزشمندی آذین یافته است که تامل بر این نگارهها درک عمیقتر از روح هنر و معماری آن عصر را میسر میسازد. به نظر میرسد نقوش و نگارهها در معماری این دوره علاوه بر تظاهرات بیرونی حاوی مفاهیم و معانی عمیقتری باشند که با روح و روان انسان پیوند دیرینه دارند. پژوهش حاضر با هدف رمزگشایی از نقوش و با رویکردی روانکاوانه و براساس دیدگاههای روانشناس سوئیسی كارل گوستاو یونگ به تحلیل نگارههای معماری هخامنشی پرداخته است. به عقیده یونگ روان از سه سطح تشکیل یافته است که عمیقترین سطح روان انسان ناخودآگاه جمعی نام دارد. یونگ محتویات ناخودآگاه جمعی را کهنالگو نامیده که بهشکل نماد در آثار ادبی و هنری انعکاس یافته است. یونگ مطالعات و تحقیقات فراوانی پیرامون نمادها انجام داد و معتقد بود كه هر چیزی در دنیا میتواند معنای نمادین پیدا کند. تحقیق پیشرو در پی تطبیق نظریه یونگ پیرامون بروز کهنالگوها در قالب نمادها در نگارههای معماری عصر هخامنشیان میباشد و سعی در پاسخ به این سوال دارد که تاثیر ناخودآگاه جمعی در نگارههای معماری هخامنشی به چه صورت قابل تبیین است و کهنالگوها در این آثار چگونه بازتاب یافتهاند؟ روش پژوهش حاضر تحلیلی تطبیقی بوده و دادههای پژوهش ماهیتی کیفی دارند که از اسناد و منابع کتابخانهای حاصل گشته است. یافتههای پژوهش گویای آن است که نگارههای معماری هخامنشی ورای جنبه تزئینی، حاوی معانی نمادین بوده و ریشه در کهنالگوها و خاطرات ناخودآگاه جمعی دارد. این نمادها در قالب نقوش حیوانات، گیاهان، اعداد و اشکال مقدس بهصورت تجریدی و ترکیبی در معماری بازتاب یافتهاند.
دربارهی مجله
تجلی هنر در معماری و شهرسازی یک نشریه علمی-پژوهشی میانرشتهای است که به بررسی تقاطع میان بیان هنری و محیط ساختهشده اختصاص دارد. این نشریه بستری بینالمللی برای دانشمندان، معماران، مهندسان شهرسازی، طراحان، هنرمندان و پژوهشگران فراهم میکند تا مطالعات، بینشها و رویکردهای نوآورانه خود را که موجب غنیسازی و توسعه رشتههای معماری و شهرسازی میشود، ارائه دهند. این نشریه به صورت فصلنامه منتشر میشود و هر شماره شامل مقالات، مطالعات موردی، نقدها و مقالات تحلیلی است که به پر کردن شکاف میان نظریههای هنری و کاربردهای عملی در معماری و طراحی میپردازد و به رویکردی یکپارچه در طراحی، کارکرد، زیباییشناسی و تجربه انسانی در فضاهای ساختهشده میپردازد.