نقش طراحی منظر در بهبود رفتارهای شهری پس از بحران: بازسازی منظر در مناطق آسیب دیده: نمونه موردی: سرپل ذهاب
هدف این پژوهش بررسی نقش طراحی منظر شهری در بهبود رفتارهای روانی و اجتماعی شهروندان در مناطق آسیبدیده از بحران، با تأکید بر شهر سرپل ذهاب است. این مطالعه به شیوه توصیفی–تحلیلی و با رویکرد ترکیبی انجام شد. ابتدا با روش کتابخانهای مبانی نظری استخراج گردید و سپس دادههای میدانی با استفاده از پرسشنامه محققساخته از میان ۳۸۱ نفر از شهروندان سرپل ذهاب گردآوری شد. نمونهگیری به روش تصادفی ساده و بر اساس فرمول کوکران صورت گرفت. ابزار پژوهش شامل سه بخش دموگرافیک، ارزیابی منظر شهری پس از بحران، و سنجش پیامدهای روانی و اجتماعی بود. روایی ابزار به تأیید متخصصان رسید و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ تأیید شد. دادهها با نرمافزار SPSS و آزمون t تحلیل گردید. همچنین، ۱۵ مصاحبه نیمهساختاریافته برای تحلیل کیفی انجام شد. نتایج تحلیل t تکنمونهای نشان داد که طراحی منظر شهری تأثیر معناداری بر بهبود وضعیت روانی (t=8.92, p<0.01) و رفتارهای اجتماعی (t=7.35, p<0.05) شهروندان دارد. همچنین، ۹۱٪ از پاسخدهندگان معتقد بودند بازطراحی فضاهای عمومی موجب بازگشت حس امنیت و آرامش روانی شده است. تحلیل کیفی مصاحبهها نیز نشان داد که منظرهای بازسازیشده نماد بازگشت به زندگی عادی و تقویت سرزندگی شهری هستند. طراحی منظر شهری پس از بحران، نقشی فراتر از بازسازی کالبدی داشته و در بهبود سلامت روان، تعاملات اجتماعی، و بازسازی هویت شهری مؤثر است. توجه به رویکردهای مشارکتی و عناصر روانشناختی در طراحی منظر میتواند تابآوری شهری را در شرایط بحرانی ارتقا بخشد.
نقش میزانسن و نورپردازی در ایجاد فضای معمایی و رمزآلود در سینمای جنایی دیوید فینچر (فیلمهای هفت، کلاب مشت زنی و زودیاک)
مسئلهی اصلی این پژوهش، بررسی نقش معماری، نورپردازی و میزانسن در ایجاد تعلیق و بیثباتی روانی در مخاطبان سینمای جنایی دیوید فینچر و مطالعه تخصصی روی سه فیلمSeven(1995)، Fight Club (1999) و Zodiac (2007) است. جامعه آماری شامل ۲۷۸ نفر از مخاطبان تخصصی در حوزههای سینما، معماری و روانشناسی بوده که از طریق پرسشنامههای استاندارد سنجش اضطراب محیطی، و همچنین ۱۲ مصاحبهی نیمهساختاریافته انتخاب شدهاند. نمونهگیری بهصورت هدفمند و از میان دانشآموختگان و متخصصان مرتبط انجام شده است. پژوهش با روش ترکیبی (کیفی–کمی) انجام شده و از ابزارهایی چون تحلیل نشانهشناختی ساختارگرا، روانشناسی گشتالت، نظریهی فضای ناخوشایند فروید، و نظریهی تولید فضا از هانری لوفور بهره برده است. تحلیل دادههای پرسشنامهای با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و کیفی انجام شده و مصاحبهها نیز با روش تحلیل محتوای مضمونمحور بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهند که استفاده از نورپردازی کمکنتراست، قاببندی بسته، فضاهای معماری تنگ و تکرارشونده، رنگهای سرد و طراحی صحنهی صنعتی، بهطور معناداری باعث افزایش احساس اضطراب، تعلیق و درگیری ذهنی در مخاطبان شدهاند (0.01 > p). این یافتهها تأیید میکنند که معماری و میزانسن در آثار فینچر صرفاً نقش پسزمینه ندارند، بلکه در روایت و تجربهی روانی مخاطب، نقش فعالی ایفا میکنند. همچنین، یافتههای حاصل از دادههای میدانی نشان میدهد که مخاطبان این فضاها را حتی در خارج از زمینهی سینمایی، با احساس ناامنی، تهدید و جرمخیزی مرتبط دانستهاند. این بازخوردها نشان میدهند که بازنمایی سینمایی فضاهای معمایی میتواند در طراحی شهری و معماری نیز مورد توجه قرار گیرد و بهعنوان ابزاری هشداردهنده برای پرهیز از بازتولید محیطهای ناامن در شهرهای معاصر عمل کند. این نتایج قابلیت بهکارگیری در طراحی صحنه، نقد فیلم، روانشناسی محیطی و همچنین طراحی شهری و معماری ایمن را دارند.
جنگ و مورفولوژی شهری (تأثیر جنگ بر ریخت شهرهای تاریخی پس از جنگ - مطالعه موردی: شهر دزفول)
شهرسازان و معماران در بازسازیهای بعد از جنگ در شهرهای تاریخی همواره با محدودیتهای زیادی روبرو هستند. توجه کردن به مورفولوژی شهری یا اولویت دادن به ایجاد سکونتگاه، دو موضوعی هستند که آنها در مقابل خود دارند. برخی با توجه به مورفولوژی شهری و زبان معماری اقدام به طراحی میکنند و برخی دیگر بیتوجه به آن. حال آنکه موفقیت در دستیابی به اهداف طرح را مردمانی تعیین میکنند که از آن پس در آن شهر میزیند. مطالعه بازسازیهای پس از جنگ در شهر دزفول گواهی است بر عدم موفقیت طرحهای بازسازی پس از جنگ از منظر کالبدی، اجتماعی و فرهنگی. خواندن بافت تاریخی شهر پس از بحران با استناد به دادههای قبل از جنگ، بر اساس زبان معماری و مورفولوژی شهری، میتواند در بازسازی ساختارمند پس از جنگ مؤثر باشد. تعیین مورفولوژی و امتداد بافت شهری و برهمگذاری لایههای مختلف شکلگیری شهر در دورانهای مختلف، پایه و اساسی را مشخص خواهد کرد که بر اساس آن میتوان متدلوژی بازسازی پس از جنگ را هم در درون بافت تاریخی، هم خارج از مرزهای موجود آن تعیین کرد. در این پژوهش برای دستیابی به یک مدل منطقی در بازسازی شهرهای تاریخی پس از جنگ، مورفولوژی شهر دزفول در سالهای قبل و بعد از جنگ مورد بررسی قرار گرفت. بررسیهای ما نشان میدهد که ساختار کالبدی و اجتماعی – فرهنگی شهر دزفول پس از بازسازیهای انجام شده از سال 1360 به بعد تغییر کرده است. پروتکل پیشنهادی ما نحوه بازسازی شهر دزفول پس از جنگ را مشخص میکند. بر این اساس 65 درصد از ساخت و سازها خارج از ساختار ریختشناسی شهر؛25 درصد به مورفولوژی شهری نزدیک، و تنها 10 درصد از ساخت و سازهای بعد از جنگ با مورفولوژی هماهنگی دارند.
مطالعه ی تاریخچه پیدایش آرایش زنان و گریم تاتر در دوره ی قاجار تا پهلوی 2 در فرهنگ ایران
علاقه یبه زیبایی و زیبا نشان دادن خود نه تنها امروزه بلکه از سالیان قبل در میان مردم دنیا مرسوم است.کافی است نگاهی به مراسم های مذهبی و سنتی انسان های اولیه در غار ها بیندازیم؛خواهیم دید که چگونه با رنگ آمیزی بدن خود نوعی خاص از خود نمایی را به نمایش میگذاشتند.با گذشت زمان و تغییر آداب،رسوم و فرهنگ ها در جوامع مختلف،آرایش و پیرایش نیز به گونه های مختلفی به چشم میخورد.در میان فرهنگ ایرانی که مذهبی به نام شیعه نیز در آن حکمرانی میکند،تبعیت از اصول دینی اهمیت خاصی داشت.آنچهمیان زنان در فرهنگ ایران در دوره های قبل تا به امروز به چشم میخورد،تفاوت چشم گیری وجود دارد.آرایش از آنچه در دوره های قبل میبینیم بسیار تفاوت پیدا کرده و قابل مقایسه نیست،(حتی وارد هنر تاتر و سینما و تلویزیون شده است).معنای تمیز تر جلوه کردن و زیبا تر دیده شدن در هم ادغام شده و رنگ و بویی تازه به خود گرفته است.یکی از عواملی که در این پژوهش مهم تلقی میشود،برسی و مطالعه ی آرایش و گریم از دهه های آخر قاجاریه تا به امروز است.در میان زنان در فرهنگ ایران چگونه ارایش میشده است و همچنین وجه تفاوت و شباهت های آرایش و گریم در قدیم و امروز،مورد برسی قرار میگیرد کهبا در نظر گرفتن عوامل مرتبط به آن،به تحلیل خواهیم پرداخت.
انتخابهای ذوقی در زندگی روزمره (مطالعه جامعه شناختی آثار هنری آویخته شده بر دیوار منازل تهران)
در جوامع مدرن، زندگی روزمره به عرصهای برای بازنمایی نمادین و هویتیابی اجتماعی بدل شده است. یکی از نمودهای این بازنمایی، انتخاب آثار هنری برای تزئین فضای داخلی منازل است. پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد جامعهشناسی هنر، بهویژه نظریه سرمایه فرهنگی پییر بوردیو، به بررسی نحوه تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر انتخاب تابلوهای هنری در منازل شهر تهران میپردازد. هدف این پژوهش، تحلیل اجتماعی سلیقه هنری افراد در فضاهای خصوصی و فهم مناسبات طبقاتی، زیباییشناختی و فرهنگی بازتابیافته در این انتخابهاست.این پژوهش با رویکرد کیفی و بهرهگیری از روش تحلیل مضمون و مشاهده مشارکتی، در چند منطقه با تنوع طبقاتی در تهران انجام شده است. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختیافته با ۲۰ خانوار، و ثبت تصویری آثار هنری آویختهشده در فضای نشیمن و پذیرایی منازل گردآوری شدهاند. یافتهها نشان میدهند که انتخابهای هنری افراد بهطور معناداری با میزان سرمایه فرهنگی، سطح تحصیلات، طبقه اجتماعی و منش فرهنگی آنان در ارتباط است. طبقات فرادست تمایل بیشتری به استفاده از آثار مفهومی، مدرن و سبکهای انتزاعی دارند، در حالی که طبقات فرودست ترجیح بیشتری به آثار ساده، قابلفهم و واقعگرا نشان میدهند. با این حال، در برخی نمونهها، مرزهای سلیقهای درهمتنیده و منعطف بوده و بهاصطلاح نوعی «دیاسپورای ذوقی» قابل شناسایی است. تابلوهای هنری منازل، حامل نشانههایی از سرمایه فرهنگی و کنشهای بازنمایی اجتماعیاند. برای دموکراتیزهکردن سلیقه هنری و ارتقای سرمایه فرهنگی عمومی، مداخلات آموزشی و دسترسی برابر فرهنگی ضروری است.
بررسی ویژگیهای هویتی فضاهای شهری با رویکرد پدیدار شناسی (نمونه موردی: بازار روز خرم آباد )
این مقاله بررسی ویژگیهای هویتی فضاهای شهری وتجربههای زیسته شهروندان و کسبه با رویکرد پدیدار شناسی در بازار روز خرم آباد است. نوع تحقیق بهصورت کاربردی و ماهیت آن توصیفی-تحلیلی طراحی شده است. برای گردآوری اطلاعات، از روشهای میدانی و کتابخانهای استفاده شده است. ابزارهای تحلیل دادهها شامل نرمافزارهای SPSS و اکسل هستند که برای تجزیه و تحلیل دادههای کمی به کار گرفته میشوند. در این پژوهش، از مدلهای آماری مختلف مانند آزمون تی و مدل مارکوس برای ارزیابی و رتبهبندی ویژگیهای هویتی بازار روز استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که نتایج آزمون تی نشاندهنده وضعیت مثبت احساس تعلق به فضای شهری در بازار روز خرمآباد است، با میانگین 3.1 و آماره t برابر با 1.021 و سطح معنیداری 0.005. همچنین، تعاملات اجتماعی با میانگین 3.25 و آماره t برابر با 2.341 و سطح معنیداری 0.002 نشاندهنده تعاملات مثبت اجتماعی هستند. دسترسی به خدمات اجتماعی نیز با میانگین 3.5 و آماره t برابر با 4.274 و سطح معنیداری 0.001 تأییدکننده دسترسی مناسب به این خدمات است. احساس امنیت اجتماعی در فضاهای عمومی نیز با میانگین 3.6 و آماره t برابر با 3.562 نشاندهنده اعتماد بالای افراد به امنیت این فضاها است.در مقابل، تنوع فرهنگی با میانگین 2.8 و آماره t برابر با -2.441 و سطح معنیداری 0.001 بیانگر ضعف در این بعد است. همچنین، نتایج مدل مارکوس نشان دادند که بازار روز دارای درجه مطلوبیت مثبت در ابعاد مختلف هویتی، از جمله تجربه زیسته و تعلق مکانی است.این یافتهها میتوانند به برنامهریزان شهری کمک کنند تا بر روی تقویت هویت فرهنگی و حافظه جمعی تمرکز کنند تا حس تعلق و رضایت شهروندان را افزایش دهند.
بررسی برازش مؤلفههای معماری پایدار زیستمحیطی (سبز) در رونق اقامتگاههای بومگردی استان مازندران
هدف این پژوهش بررسی برازش مؤلفههای معماری پایدار زیستمحیطی (سبز) در رونق اقامتگاههای بومگردی استان مازندران است. پژوهش حاضر به روش آمیخته و در دو بخش کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی با بهرهگیری از مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۱۵ نفر از خبرگان حوزه معماری، گردشگری و مدیریت اقامتگاههای بومگردی، مؤلفههای اصلی معماری پایدار شناسایی و استخراج شدند. در ادامه، این مؤلفهها بهصورت کدگذاری شده وارد بخش کمی گردیدند. در بخش کمی، با توزیع ۲۱۳ پرسشنامه در میان گردشگران ساکن در اقامتگاههای بومگردی استان مازندران، دادههای مورد نظر گردآوری شد. دادهها با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی (CFA) و نرمافزار AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ساختار عاملی متشکل از هفت مؤلفه شامل توسعه کمی و کیفی محیطی، معماری بومی، دوستدار طبیعت، پایداری محیطی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی-فرهنگی و تحلیل هزینه-فایده، از برازش مطلوبی برخوردار است. تمامی شاخصهای برازش نظیر CFI، NFI، RMSEA و AGFI در محدوده قابل قبول قرار داشته و بیانگر همسویی سؤالات با سازههای مفهومی پژوهش هستند. همچنین بارهای عاملی برای تمامی گویهها بالاتر از 0.6 محاسبه گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد که استفاده از مؤلفههای معماری پایدار در طراحی و مدیریت اقامتگاههای بومگردی میتواند منجر به ارتقاء شاخصهای زیستمحیطی، اقتصادی و فرهنگی در مناطق روستایی گردد. طراحی اقامتگاههایی منطبق با اصول پایداری، نهتنها تجربه گردشگری مسئولانه را ارتقاء میدهد، بلکه موجبات توسعه متوازن منطقهای را نیز فراهم میسازد.
تطبیق کارکرد «حریم» در معماری سنتی ایران با مفهوم «ابهام» و «پنهانکاری» در هنر اسلامی: رهیافتی دیالکتیکی و نشانهشناختی
مفهوم حریم به مثابهی ساختاری فضایی و معنایی، یکی از بنیادیترین عناصر در معماری سنتی ایران است که فراتر از مرزهای کالبدی، کارکردی عمیق در هدایت تجربهی زیباشناختی، معنوی و اجتماعی ساکنان و مخاطبان ایفا میکند. از سوی دیگر، ابهام و پنهانکاری (یا تعمّد در ناپیدایی) در هنر اسلامی، به ویژه در نگارگری، خوشنویسی، معماری و آرایههای تزئینی، سازوکاری بنیادین برای دعوت مخاطب به مشارکت فعال در کشف و تفسیر اثر هنری محسوب میشود. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی میان کارکرد «حریم» در معماری سنتی ایران و سازوکار «ابهام» و «پنهانکاری» در هنر اسلامی میپردازد. با بهرهگیری از چارچوب زیباییشناسی دیالکتیکی (آدورنو) و نشانهشناسی فضا (اکو، بارت)، مطالعهی کیفی نمونههای موردی چهارگانه انجام شد: خانه بروجردیها، مسجد شیخ لطفالله، آرامگاه شاه نعمتالله ولی و باغ فین. یافتهها نشان داد که در هر دو نظام زیباییشناختی، ابهام و حریم به عنوان سازوکارهایی برای هدایت تجربهی معنوی و ادراکی مخاطب عمل میکنند. در معماری، حریمها از طریق سلسلهمراتب فضایی و تأخیر در مکاشفهی بصری، تجربهای تدریجی و دیالکتیکی خلق میکنند. در هنر اسلامی، ابهام از راه حذف مرکز معنایی و بازی نشانههای بصری، مخاطب را به مشارکت در فرآیند تفسیر دعوت میکند. نتایج تحلیل تطبیقی نشان میدهد که این سازوکارها بازتاب جهانبینی اسلامی دربارهی نسبت انسان با معنا و امر قدسی هستند؛ جهانی که معنا را نه در قطعیت بلکه در حرکت میان حضور و غیبت میجوید. بر اساس این یافتهها، بازخوانی این اصول میتواند الهامبخش طراحی فضاها و آثار هنری معاصر با عمق معنوی و زیباییشناختی بیشتر باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که این سازوکارها نه صرفاً برآمده از ضرورتهای عملکردی، بلکه انعکاس جهانبینی اسلامی-ایرانی در باب نسبت انسان با امر غایب، راز و معنا هستند؛ جهانی که حضور را در دل غیبت میجوید و معنا را در متن ناپیداگی میآفریند.
دربارهی مجله
تجلی هنر در معماری و شهرسازی یک نشریه علمی-پژوهشی میانرشتهای است که به بررسی تقاطع میان بیان هنری و محیط ساختهشده اختصاص دارد. این نشریه بستری بینالمللی برای دانشمندان، معماران، مهندسان شهرسازی، طراحان، هنرمندان و پژوهشگران فراهم میکند تا مطالعات، بینشها و رویکردهای نوآورانه خود را که موجب غنیسازی و توسعه رشتههای معماری و شهرسازی میشود، ارائه دهند. این نشریه به صورت فصلنامه منتشر میشود و هر شماره شامل مقالات، مطالعات موردی، نقدها و مقالات تحلیلی است که به پر کردن شکاف میان نظریههای هنری و کاربردهای عملی در معماری و طراحی میپردازد و به رویکردی یکپارچه در طراحی، کارکرد، زیباییشناسی و تجربه انسانی در فضاهای ساختهشده میپردازد.